جمعه، شهریور ۰۳، ۱۳۸۵

نميدونم شما چه احساسي نسبت به معلماتون دارين و داشتين من احساس خوبي نسبت به تقريبا هيچ کدوم از معلمام نداشتم حالا يه روز کامل توضيح ميدم چرا
بين اين معلمها وقتي کلاس سوم دبيرستان بوديم خانم جووني معلم درس زبانمون شد که خوب اين خانوم يکي از معدود معلم هاي من بود که به معناي واقعي معلم بود و دوست،
حرفهاي خيلي خوبي ميزد راجع به زندگيش راجع به رضا و غزلش
معلمي بود که داشت يه سال از زندگيشو با ما قسمت ميکرد برنامه های جالبی داشت یه برنامه نمایشی اجرا میکردیم راجع به اینکه زبانی که تو مدارس درس داده میشه کاربردی تو گفتگوهای روزمره نداره ماجرای یکی بود که بعد از دیپلمش میرفت لندن و فکر میکرد که زبان بلده ولی همه جا به مشکل بر می خورد برای کلی از معلمهای زبان و مسئولای ویرایش کتاب برنامه رو تو تالار فرهنگ اجرا کردیم که از سال بعدش کتاب و عوض کردن که البته تغییر خیلی مثبتی ظاهرا نیست
این معلم ما خیلی راجع به خونوادشو زندگیش برای ما تعریف میکرد یه زن مصمم و به واقع خوب بود
حالا چند روز پیش دیدم رضا یی که ازش کلی برای ما تعریف میکرد
جایزه پرنس کلاوس هلند و برده!! امیدوارم بعد از سالها بازم بتونم ببینمش

هیچ نظری موجود نیست: