شنبه، فروردین ۰۱، ۱۳۸۸

first after new year


الان روز اول فروردین 88 است

باز هم پیر تر شدم افتادم تو سرازیری زندگی!

قبل از اینکه این پست و بنویسم یه سری تمام مطالبی که پارسال نوشته بودم و خوندم و برای منی که در بعضی موارد حافظه ام ضعیفه ، خیلی خوب بود چون یادم انداخت

:

پارسال فیلمهای زیادی دیدم و دو تا جشنواره رفتم (در طول جشنواره اون شبی که رفتیم بیرون خیلی خوش گذشت سر فیلم بی پولی)، چندتا تئاتر رفتم که مال دوستم بود و کنسرت محسن یگانه ، عصار ,کنسرت بزرگ پاپ و کر نوری رفتم

و البته چند تا تئاتر و کنسرتی که دوست داشتم و نرفتم

پارسال برای اولین رفتم استادیوم (ثبت شد در تاریخ برای همیشه)!

و همین طور رفتم مجلس

کارهای فمنیستی پارسال خوب بودن و فعالتر از سال قبلش برای من بودن

دو تا مهمون از سایت couch - surfing داشتم یه دوست اسپانیایی که باهاش رفتم خونه امام:))

و یه دوست آلمانی که هنوزم لحظاتی که باهم گذروندیمو یادمه... اتوبان گردیها !و یکی از بهترین کوه نوردیهای چند سال اخیرم و ...

دوستیهایی که تازه در لحظه دیدن همدیگر بوجود میومد

دوربین خوشگلی خریدن برام! که بی نهایت دوستش دارم

از کانکشن اینترنتم راضیم در حد بضاعت این مملکت

دختر عموم و دختر خالم عروسی کردن  

پارسال دو بار احساس مرگ کردم

دعواهای زیادی کردم!

آدمهای خیلی زیادی با ندونم کاری رفتارهای زشت و دور از آدمیتشون اعصابمو خورد کردن

برای مرورش به ای میلهام رجوع کردم ولی نتونستم دوباره بخونمشون

امیدوارم از شر اذیت و آزار بعضی از فامیلهامون راحت شم

اعصاب خورد کننده ماهها ، ماه هایی بود که کوچه مونو بسته بودن که حتی یادآوریشم ناراحتم میکنه

تابستون پارسال سخت گذشت برق رفتنهای متوالی واقعا اعصاب برامون نذاشت والبته در حینش جام ملتهای اروپا فوق العاده بود مطمئنا هیچ وقت بازیهای تیم ملی ترکیه ، سویس ، جمهوری چک ، کرواسی و شاید هلند! رو یادم نمیره

اومدم سالگرد نبودنت ، یکی از بهترین مراسمهای بزرگداشت تو ایران بود

همیشه در همین نزدیکی هستی

آدمهای زیادی پارسال بودن که الان نیستن 

...

..

و اما دلم میخواد امسال آخرین سالی باشه که این مردک پیام نوروزی فرستاد هرچند که انصراف خاتمی کاملا باعث شد مردک شانسش در انتخابات به شدت بالا بره

یک سری اتفاقات آرام بخش برای این مردم بیوفته انقد فقیر و دست فروش و .. نداشته باشیم انقد بچه از سرما نلرزن تو خیابونا 

تکلیف کلیه کشورهای عربی بی عرضه یک سره بشه و تکلیفشون معلوم بشه تا مسئولهای مملکت یاد بچه های خودمون بیوفتن

مرگ و زلزله و سقوط هواپیما این نزدیکی ها نیاد

و دلم می خواد انقد پول داشته باشم که هیچ آدمی برای پول نتونه بهم زور بگه

ولی انقد زیاد نباشه که از بچه های شهرم که گرسنه اند و جایی ندارن خجالت بکشم(ترجیح میدم خجالت نکشم تا اینکه به به بعضی آرزوهام برسم)کلا پولداری رو در جمع پولدار دوست دارم نه اینکه من تنها پولدار جمع باشم

دلم هوای خوب و زندگی متفاوت میخواد ولی غربت سخت نداشته باشه

دلم میخواد حالا که افتادم تو سراشیبی زندگی موسیقی یاد بگیرم ، یکی از بزرگترین حسرتهام

سفر رفتن ، هوش و حواس و تمرکز برای درس خوندن  و مریضی نداشتن هیچ کس 

هم...

دوشنبه، اسفند ۲۶، ۱۳۸۷

پنجشننبه ای رفتم کنسرت عصار تکراری بود مثل دفعه قبل  البته برای منی که بی نهایت عاشق فواد حجازی ام بد نبود :) البته اگر میذاشتن تمرکز آدم حفظ بشه

من از اون آدمایی هستم که وقتی در اوج هیجان و خوشحالی ، عصبی بشم یه دفعه دپ میزنم و میرم تو خودم ،غمگین می شم

دلم میخواد سکوت باشه 

حالا نه خیلی ولی لااقل حواس آدم پرت نشه

وسط این ماجرا هم سه شنبه پیش علاوه بر اینکه در روز روشن یه دزد صاف اومد خونه خالم اینا و چند تا از وسایلشون و برد ، شوهر خاله مامانم هم فوت کرده بود دانشگاهم داشتم مهمونی هم می خواستم برم:)) خودم موندم چطوری وقت کردم این همه جا برم

تازه فرداش هم رفتم بهشت زهرا هم فرودگاه!

به له شدن اعتقاد دارین؟!

دیروزم به هوای کفش خریدن رفتیم بیرون سر از باغ گل درآوردیم واسه باغچه مون خرید کردیم 

یکی از کیسه های کود هم صندوق عقب جا نشد گذاشتیمش تو ، تا آخر شب تن من می خارید!!

پنجشنبه، اسفند ۱۵، ۱۳۸۷

minority report

فکر کنم رقیق ترین احساساتم و موقعی روبروی مانیتور نشستم و دارم تو اینترنت مطلب می خونم، دارم

اگر یه فیلم از خودم بگیرم میبینم که واقعی ترین گریه ها و خنده هامو موقعی که نصفه شب همه خوابن و من دارم مطلب می خونم ، دارم

امشب وقتی داشتم مطالب معلم روستای کالو و می خوندم اشکهام بود که سرازیر می شد و نمی دونم چرا و یا موقعی که داشتم کامنتهای مطلب دستگیری ساسی مانکن تو بالاترین و می خوندم و موقعی که مطلب ژوله رو داشتم می خوندم (اگه شانس مائه که جای آنجلینا جولی اپرا وینفری میاد ایران) کلی خندیدم

امروز بالاخره طلسم شکسته شد و رفتم جشنواره فیلم شهر کاش مدتش طولانی تر بود خیلی خوبه

فیلم برخورد خیلی نزدیک و دیدم اول بگم که اگر می خواین برین پردیس ملت بدونین که برای پارک کردن توی اون بیابون ازتون 2000 تومن پول پارکینگ می گیرن قبلش یه جا هست اونجا پارک کنین بعد هم کلی به تابلو ها اینا توجه کنین تا مثه من برای پیدا کردن سالن شماره 4 توی اون لایبرنت گم نشین

رکسانا صابری یک ماهه زندانه

ساعت نزدیکه 6 صبحه و من روز به شدت شلوغی و در پیش دارم در حالیکه هنوز نخوابیدم!