جمعه، شهریور ۰۸، ۱۳۸۷

سه روز آخر این هفته خیلی خوب بود
سه شنبه که با یکی از دوستان دوران استادیوم و جشنواره! رفتم بیرون و کلی اطلاعات بهم دادیم و حرف زدیم
چهارشنبه هم با دوستان دبیرستان رفتیم بیرون و بعد ازظهر هم رفتیم نمایشگاه حجم دوستم، توی فرهنگسرای ارسباران و برای بار هزارم ثابت شد حتی آدمهای هنرمند هم میتونن بی شعور باشن و بخصوص بچه هاشون..
حتی اگه فامیل رضا کیانیان باشن(این بی شعوری در حدی بود که منه خونسرد از عصبانیت داشتم منفجر می شدم)
پنجشنبه هم تولد یکی از دوستان .. و برنامه ریزی دوستان برای یک کار بزرگ که حتما نتایج بزرگشو روزهای دیگه میبینیم
این چند روز مونده به ماه رمضون انگار همه با یه سرعت فوق العاده دارن کار می کنن و آدم احساس می کنه تابستون و تعطیلات چند روز دیگه تموم میشه در حالیکه هنوز یک ماه مونده
این یکشنبه ای هم میتونم بگم شلوغ ترین روز هفته بعده هر جایی که تصمیم داشتم برم افتاده یکشنبه...
خدایا یک مسافرت عالی لطفا
بارون هم اگه بفرستی عالی تر میشه ها

سه‌شنبه، مرداد ۲۹، ۱۳۸۷

2 days surfing

آدم باید همون وقتی که یه چیزی به نظرش میاد بنویسه وگرنه فراموشش می کنه مثه الان من که چند تا از چیزایی که میخواستم بگم و یادم نمیاد
دو روز یه دوست آلمانی مهمون من بود و این تهران و بالا و پایین می کردیم! اول رفتیم توچال تله کابین و بعد موقع پایین اومدن گفت اصلا این راه های عادی هیجان انگیز نیست بیا همه مسیر صاف بریم پایین! در کنار خطرهاش خیلی هیجان انگیز بود البته یه صورت حسابی قرمز هم رای من باقی گذاشت
 البته یه واقعیتی رو بگم توی این دو روز مرتب به خودم میگفتم چرا آخه داری برای این آدم پولهاتو خرج میکنی چرا انقد حال میدی به این خارجیها راستش کلی دلم برای پولهام سوخت ولی الان حالم خوبه چون کلی انرژی گرفتم از این دو روز و اندازه یک ماه تفریح کردم!
کلی موزه و شهر کتاب و جاهای جالب رفتیم حتی دکتر قلب!
ولی شاید جالبترین بخش این دو روز بحثهایی بود که با هم کردیم و موزیک هایی که با هم شیر کردیم بود کلی راجع به خانواده اش گفت و من آرزو کردم کاش منم یه همچین خانواده باحالی داشتم (البته نه از همه لحاظ! یه بخش هاییش زیاد جالب نبود!) کلی از کشورهای اروپایی و افریقا و گشته بود با couch-surfing حالا هم داشت از ایران میرفت پاکستان و بعد هند
یه دوست دختر ترک داشت و کلی راجع به تفاوت فرهنگی خودش و اون صحبت کرد و منو کلی یاد فیلم فاتح آکین انداخت
آخرهای این گردشهامون گفت میشه منو ببری استادیوم فوتبال! حالا من هر وقت میرم سمت اتوبان کرج و گم میشم سر از استادیوم در میارم ولی این دفعه نمی دونم چرا هرچی می گشتم پیداش نمی کردم ماشالا تابلوهای اوتوبانها هم که یکی در میون کنده شده بودن یه جای که دیگه من گفتم موریتز فکر کنم دیگه رفتیم شمال چون کاملا از تهران زده بودیم بیرون  و باعث خجالت آخر سر اون بود که راه درست نشونم داد اونم از روی نقشه فارسی ! 
روز یکشنبه هم بعد از خونه چند تا فامیل رفتن، رفتم نمایش آنات که دوستم توش بازی میکنه که جالب بود( توی فرهنگسرای نیاوران ساعت 8) و بعد هم رفتم خونه دوستم تا ساعت 3 صبح کلی حرف زدیم و فیلم دیدیم)
یه چیز جالب این بود که این دوروز ماه کامل بود و وقتی تو اتوبانها میچرخیدیم خیلی میدیدیمش بعد دوستم گفت همیشه مامان من میگه وقتی ماه کامله به ماه نگاه نکنین شب خوابتون نمیبره ولی ما چه ماه کامل باشه چه ناقص راحت میخوابیم! منم برای اینکه کم نیارم گفتم ما هم یه ضرب المثل داریم میگه اگه زن حامله به ماه کامل نگاه کنه بچه اش خل میشه!! بیچاره کلی کفش برید با این ضرب المثل ما و حسابی خندید

یکشنبه، مرداد ۲۰، ۱۳۸۷

دیشب می خواستم بنویسم که امروز صبح ساعت 5:30 تیم ملی بسکتبال بازی داره ولی نشد
امروز ساعت و کوک کردم و بیدار شدم بازیو دیدم با اختلاف زیادی باختیم هرچند که تو مصاحبه ها و گزارشها می گفتن که خوب بازی کردیم ولی به نظرم به نسبت تیم پارسال که قهرمان آسیا شد خوب نبودیم تیم انگار یه چیزایی کم داشت اصلا شاداب و با طراوت بازی نمی کرد و خیلی خیلی جای خالی آیدین حس میشد و همین طور به نظرم جای بازیکنی مثه پویا تاجیک خالی بود چون 2-3 تا از بچه های تیم تجربه کافی انگار نداشتن و استرس کاملا تو چهره شون مشخص بود
یه چیزی اینجا نوشته دقیقا وصف حل منه
نمی دونم چرا اینجوری شدم
خوشحالم ناراحتم عصبانیم افسرده ام اشکم میاد

چهارشنبه، مرداد ۱۶، ۱۳۸۷

راز مرگ دلفین ها

دوشنبه شب کانال دو مستندی و نشون داد که دل سنگ می خواست ببینیش و گریه ات نگیره
اسمش راز مرگ دلفین ها بود و راجع به مرگ ناگهانی، در واقع خودکشی ناگهانی تعداد زیادی دلفین بود که در دو مرحله یکی توی سواحل دریای عمان و بعد توی سواحل خلیج فارس خود کشی کرده بودن
توی این مستند دنبال دلیل این اتفاق بودن و با کلی از مسئولا هم حرف زدن هر چند که آخرش هم معلوم نشد به چه علت اینها خودکشی کرده بودن ولی حرفهای رییس سابق شیلات واقعا زور داشت، که نمونه ای بود از مدیر های دولتی ایران وقتی میگفت این طرافداری های محیط زیستی یه جور ژست غربیه و دیگه دوران این حرفها گذشته...
ولی زیباترین قسمت این مستند جایی بود که یکی از فعالان محیط زیست جنوب صحبت میکرد و با گریه میگفت اینها (دلفینها) مثل بچه های من بودن ..وقتی میدیدم داره از چشماشون خون میاد و من نمی تونستم برسونمشون به دریا گریه ام میگره ...و همین طور یک عکاس هم بود که می گفت وقتی اینها رو میدیدم که چه جوری دارن جون میدن حتی نمی تونستم عکس بگیرم تصاویر واقعا دلخراش بود بخصوص که اول از استخر پارک دلفینها توی کیش شروع کرد وکه واقعا دلفینهاش ناز بودن با اون صدای خاصی که تولید میکردن و میومدن جلوی دوربین و انگار داشتن با دوربین بازی میکردن و بعد یک دشت بزرگ نشون داد پر از دلفین که داشتن جون میدادن:( البته دیگه بیشترشون مرده بودن..

برای ثبت در زندگی خودم مینویسم سه شنبه هفته پیش کلی کارای جالب برای سهمیه بندی جنسیتی کردیم و همین طور یکشنبه و دوشنبه این هفته
و همین طور دیروز برای اولین بار محض کنجکاوی رفتم فالگیر...

 

 واقعا اعصاب خورد کنه
کامپیوترو فرمت کردم و دوباره ویندوز ریختم
می خواستم یاهو مسنجر و جی تاک دانلود کنم هر بار امتحان می کردم ارور می داد تا اینکه با پروکسی امتحان کردم جفتشون باز شدن:((
یعنی مشکل کانکت شدن از ایران بود...