سه‌شنبه، تیر ۰۶، ۱۳۸۵

غ غ

مي خواستم يه نطقي بکنم درباره شرايط سخت زندگي و از اين چيزا ولي همين دم آخري داشتم مطلب علي ميرفتاح تو شرق مي خوندم خيلي باحاله يه وقتا يعني اون وقتا که هي بدبختو سانسور نميکردن بعضي وقتا يه چيزاي خدايي مينوشت...
آقا چقد اين جام جهاني داره زود ميگذره اين تموم شه تا چند ماه از فوتبال خبري نيست نميشه مثه اين کنسرتا مردم ميگن دوباره دوباره يه بار فايده نداره ماهم همينو بگيم!! (الان آدريانو گل زد واسه برزيل)
مردم ميان روزي چقد از ماجراهاي زندگيشون تعريف ميکنن من چي بگم هيچ کار خاصي نميکنم هيچ اتفاقي نمي افته
غر غر هام هم همه پوليه
آخه خداييش من خانواده اي و نديدم(کل فاميلمونو ميگم) انقد زمين ممين! داشته باشن به هيچ کدومشم دسترسي نداشته باشن يا غصب شده يا مشتري پيدا نميشه بفروشيش جالبيشم اينم هروقت ما يه چيزي خريديم پس فرداش افت کرده اگرم چيزي فروختيم فرداش چندبرابر شده از شمروني بي عرضه تر خودشه اي خاک بر سر ما
به ليست اون زمين پايينيا يه خونه تو اقدسيه هم اضافه کنين که براي فروش گذاشته شده:))

هیچ نظری موجود نیست: