جمعه، مهر ۲۸، ۱۳۸۵

1.

دلم میخواد خیلی چیزا بنویسم میترسم یادم بره خوبه به روش زیتونی شماره بزنم یا اصلا تو هر پست راجع بهش بنویسم
علی رغم اینکه دارم با اعمال شاقه تایپ میکنم:

خوب این روزا پر درس و کلاس ه برام.کلاس سرشماریو رفتم و میرم اگه زنده باشم، کلاس نکات زیادی داره که بخصوص وقتی
سرکلاسم دلم میخواد بیام تو وبلاگم بنویسم اول اینکه کلاسمون جو جالبی شاید تا کمی مضخرف! داره،
آدما اصولا اگه خارجکی بخوام بگم
cute
نیستن خوب اینم جو کلاسو کسل کننده میکنه بخصوص که قرار باشه از 8:30 تا 13:30 طول بکشه ولی خوب آدمایی مثه من
که اگه شیطونی نکنن سر کلاس میمیرن بالاخره راهی پیدا میکنن تا خسته نشن چند تا کیس جالب داره این کلاس ما که
اولیش خود استاده! یه پسر حدودا 30 ساله قد بلند که یه وقتایی واقعا هم حرص آدمو در میاره هم آدم خنده اش میگیره
بخصوص موقعی که عصبانی میشه تابلوی که یه پسر بچه ننه اس! که اگه ازش سئوال بپرسن تاحدودی عصبانی میشه و بریده
بریده حرف میزنه بعد آخره وقت تلف کنی و در عین حال استرس وارد کردنه!! خودش معمولا همش تیکه های بی مزه میندازه
ولی امروز یه پسر رو که به خاطر تیکه هایی که مینداخت اخراج کرد! البته ما نشنیدیم پسره چی گفته بود فقط موقع بیرون
رفتن به استاد گفت به تو ربطی نداره که خوب اندکی ما حال کردیم!! حالا رفته بیرون استاد مثه بچه کوچولو ها بهش فحش
لایت! میده معمولا هم اگه بیرون بهش انتقاد کرده باشن میاد با داد زدن های زیاد سر ما خالی میکنه درحالیکه قلبا نمیتونه آدم
بدی باشه بخصوص که امروز بعد از یه ساعت صغری کبری کردن سر کلاس گفت من باهاش تله پاتی دارم !!! فک کن! چرا؟
چون نمره یکی از بچه ها رو حدس زده بودم:)) آخرشه نه؟! من چون خودم درس میدم خیلی رو رفتار استادا زوم میکنم و
مقایسه میکنم مثلا ما تو دانشگاه یه استاد داریم واقعا نمونه از هر نظر، تازه استاد دانشگاهم نیست، پزشکه، که قراردادی
درس میده ،ما یه پسره تو کلاسمونه انقد این بشر بی مزه اس و چرند میگه حد نداره دفعه پیش که اصلا حرفاش بی ادبی شده
بود بعد این استاد انقد خوب اینو میپیچونه یه اصطلاحیم داریم که اینطوری نوشته میشه
lasciamo perdere
(لشمو پردره )
یعنی بگذریم، بیخیال، انقد هروقت این مزه میپرونه استاد این اصطلاحو میگه ما اسمشو گذاشتیم لشمو پردره!! بعد استاد
مودب، همه هم با عشق سر کلاساش میان من کلا به این نتیچه رسیدم معمولا استادایی که اشراف کامل به درسشون دارن روی اوضاع کلاس هم بهتر نظارت میکنن حالا
شاید بچه ها شلوغ کنن ولی خارج از چارچوب کلاس نیست
میام مینویسم دیگه مثنوی میشه!!
کیس بعدی کلاسمون یه زن و شوهر بسیار جالب هستن با لهجه غلیظ ترکی بعد حدوادی 50 ساله دانشجوی هم هستن
این دو تا مثه لیلی و مجنوننن انقد گوگولین بخصوص مرده که قراره من برم زنش شم:) با نمکم هستن خیلی دلم میخواد بدونم
بچه هم دارن یا نه چون آدم، دور و برش خیلی کم علاقه زن و شوهری تو سنین میان سالی میبینه بیشتر بهم عادت کردن
چشمای زنه وقتی به مرده نگاه میکنه نمیدونین چه جوریه:) الهییی!!!خوب این چیزایی بود که الان به ذهنم رسید کاش میتونستم پادکست هوا کنم

هیچ نظری موجود نیست: