جمعه، شهریور ۱۷، ۱۳۸۵

فقط همین

5شنبه شب شب پر التهابی بود شایدم من اینطوری فکر میکردم
ساعت 2:45 دیدم اصلا خوابم نمیبره اومدم و شروع کردم تو سایتهای دانشگاه آزاد گشتن نزدیک ساعت 4 صبح صدای زنگ اس ام اس اومد:
قبول قطعی در رشته شهر اول!
کلی خوشحالی، خواهر کوچیکمم دانشگاه قبول شده برای خودم کلی برنامه ریزی کرده بودمساعت 11 رفتم روزنامه خریدم اونجا بود که تقریبا دیدم خوشحالیم بیخود بوده
شهریه یک ترم نزدیک به 700 هزار تومن فک کن!
پولشم اگه داشتم نمی رفتم
دلم برای خودم و برای همه اونایی که این پول مانع رسیدن به موفقیتشون بوده سوخت...

هیچ نظری موجود نیست: