جمعه، مهر ۲۰، ۱۳۸۶

Oggi e mia compleanno!

خوب امروز تولدم بود ولی مثه همیشه چندان کسی یادش نبود و جالبه که من معمولا تولد همه یادمه!
خیلی شیک خودم رفتم برای خودم کیک خریدم! موقع اومدن هم آقا کیوان پشت 1 سوم و دیدم ولی دیگه داشتم از خیابون رد میشدم نشد برم سلامی کنم!
خب چه خبرا ؟
الان به هر کی اینو میگی یا شروع میکنه راجع به اینکه کی عیده حرف میزنه یا راجع به سریالها!!
حالا من راجع به 1 ساعت بحث کردنمون امروز ظهر زیر تیغ آفتاب براتون بگم:
ما یه درس خواندن و درک داریم که متنهای ایتالیایی رو به فارسی ترجمه میکنیم متن ها این کتاب و احتمالا یکی از اعضای طالبان نوشته انقد که ضد زنه ! و خوب حسابی صدای بچه ها رو در میاره توی کلاسمون فقط یه پسر هست که اونم با استاد هماهنگ میشه و از متن دفاع میکنن امروز با 3 تا از بچه ها و این پسر کلاسمون که کلی ادعاهای مرد سالاری داره حرف زدیم و بحث کردیم برام جالب بود حرفهای این پسر و البته حرفهای یکی از دخترا وقتی بحث و کشیدیم به خیانت،  که هنوزم خیلی از افراد متجدد ما خیانت زن و خیلی خیلی بدتر میدونن و خیلی چیزای دیگه دوست دارم هر روز با بچه ها بشینیم و بحث کنیم که چرا هنوز این تفکرا وجود داره...
راستی گفتم بادبادک باز تموم شد؟ آخراشو خیلی دوست نداشتم اولاش خیلی خوب بود ولی این کتاب خیلی  وقتی تموم شد غمگینم کرد و باعث شد ساعتها ناراحت باشم سرنوشت آدمها  خیلی شبیه همه
 تو همین نزدیکیای ما اتفاقای وحشتناکی افتاده که ما شاید چندان بهش توجهی نداشتیم ...

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام. شما چه جوري من رو ميشناسيد. برام جالبه بدونم كه توي اون شلوغي ميدون تجريش چه جوري من رو شناختي؟!