جمعه، اردیبهشت ۲۲، ۱۳۸۵

زندگي در پيش رو

الان تلويزيون تبليغ آتش بس و نشون داد منم کلی يادش افتادم و خنديدم ما بچه بوديم اصلا اين تيزر فيلما چقد تو تلويزيون پخش ميشد وما ادای نريتور هاشو در مياوردين چند ساليه ديگه خيلی کم تيزر ميبينيم تازه زن های تو فيلمم خيلی کم نشون ميدن ولی اين تبليغ آتش بس جالب بود چون هم رضا گلزار و هم مهناز افشار که يه وقتايی ممنوع و تصوير بودن و نشون داد


چند روز پيش خواب ديدم روز ۱۰ خرداد که تيم فوتبال ايران و بوسنی با هم بازی دارن ما ها هم رفتيم دم استاديوم مثه همون دفعه
مشغول چونه زدن و جر بحث با ماموراييم که یه دفعه يکيشون تيراندازی ميکنه و من تير ميخورم!!! انقد درد ميکشيدم که نگو اين ذهن
ماليخوليام هم اين چند روز همش به اين فک ميکنه که کيا مثلا ميان عيادتشو چه اتفاقاتی براش ميوفته


پريشبم خواب ديدم دو تا مرد که شبيه اطلاعاتيان دنبالم کردن و منو به اسم صدا ميکنن ولی ميگم من نيستم و سعی ميکنم برم خونه
همسايمون قایم شم...
خنده داره ولی اين فضای اطلاعاتی آدمای معمولی مثه منم می ترسونه


اين چند وقت يه اتفاقای جالبی افتاد باعث يه ذره زبانم تقويت شه!! راجع به فوتبال و
رفتن زنا به استاديوم باهام مصاحبه کردن. دلفين دختر دوست داشتنيه فيگارو و رکسانا از بی بی سی (که چه صدای گندی من دارم اه اه) و چند جای ديگه با نمکترين تيتر و الخندرا تو بی بی سی موندو (اسپانيش) زده بود که ميشه گفت يه جورايی عين واقعيته نوشته بود: فقط يه معجزه ميتونه باعث بشه شما منو رو سکوهای ورزشگاه ببينين!!!

هیچ نظری موجود نیست: