یکشنبه، مهر ۰۱، ۱۳۸۶

مهر

تقریبا از هفته پیش هر روز بیرونم و نزدیکای افطار میام خونه، شبم که خوابم نمی بره و باعث میشه کلا 3 - 4 بیشتر نخوابم و واقعا موقعی که روزه ای بیرون رفتن وحشتناکه تا تو معده ات خشک میشه!
هفته پیش من صاحب یک ماشین شدم اونم بعد از 5 سال که عاشق ماشین بودم و بهش نرسیدم حالا یه ماشینی دارم که خیلیم دوستش ندارم از روزی که آوردیمش ماجراها داریم
برای اینکه لو نرم  بهتره نگم!!
خلاصه که من بعد 5 سال تو این تهران وحشتناک نشستم پشت ماشین ولی دیدم نمیشه واقعا خیلی باید تمرین کنم تا راحت بتونم برم تو خیابونا و حسابی لجم میگیره وقتی میبینم بعضی دوستام که بعد از چند دفعه امتحان دادن قبول شدن الان برای خودش راننده ای هستن ولی من تازه باید دوباره شروع کنم خلاصه که یه 6 جلسه ای مربی گرفتم تا ببینیم چی میشه نمیدونم چرا ترسو هم شدم خیلی اعصاب خیابون و سرعت و ندارم
خلاصه که همه میگن پا قدم دوچرخمون خوب بوده
الهی بمیرم چند روزه کز کرده گوشه حیاط و کسی سوارش نمیشه:)
دانشگاه هم شروع شده و منم نامردی نکردم 24 واحد برداشتم و اگه میبینین چیزی از انتخاب واحد ننوشتم برای اینه این دفعه خدا رو شکر، راحت درسهایی رو که میخواستم برداشتم روزهای چهارشنبه هم که تعطیلم میرم خونه یه خانوم 75 ساله!! بهش کامپیوتر درس میدم
اینم از زندگی ما
فقط تو رو خدا از این شروع مدرسه ها و بوی خوش کتاب دفتر ننویسین آدم یاد بدبختیهایی که کشیده میوفته!
البته از مهر چون توش به دنیا اومدم خیلی خوشم میاد!

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام

مجمع تشخیص
Expediency Council

سند چشم انداز
20-Year Development Outlook Document