دوشنبه، دی ۱۱، ۱۳۸۵

امتحانا نزديکه
ما که البته درس آنچناني نمي خونيم فقط هي ميگيم واي امتحان دارم يکشنبه ديگه امتحان دکتره و جالب اينکه شفاهيه و بنده خيلي شيک بايد ايتاليايي حرف بزنم
خدايااا
و امتحان فجيع بعدي 3 بهمن هستش چقد دلم براي کلاساي دکتر تنگ ميشه حس بدي بهم ميگه ديگه اصلا کلاسا و خنده هايي که سر کلاساش داشتيم تکرار نميشه
 سه شنبه هفته قبل براي دکتر تولد گرفتيم يعني گرفتم در ميان کلي استرس و بدقولي بعضيا، رفتم کيک خريدمو زنگ دوم چراغا رو خاموش کرديم و من اومدم تو کلاس خوش گذشت فقط دلم دوربين خوب ميخواست با اين موبايلا عکسا بدرد نمي خورن... 

هیچ نظری موجود نیست: