شنبه، دی ۰۳، ۱۳۸۴

سال یلدا

امسال بی حالترين و بی خود ترين شب يلدای تمام عمرم بود نه از انار خبری بود نه از آجيل ٬هيچی٬ اين فاميلامونم اگه ما يه حالی بهشون داديم٬ داديم؛ اگر نه که اونا اصلا نميگن خرتون به چند من...انقد دهنم آب افتاد وقتی صنم و مامان نيلو از انار حرف زدنو و سفره شب يلداشونو ديدم....يکی به من بگه دانشگامو چيکار کنم؟؟چرا خوشی به من نيومده؟؟

هیچ نظری موجود نیست: