سه‌شنبه، آبان ۰۸، ۱۳۸۶

باز پلک دلم می پرد...

چشمام خوب نمی بینه
از بین پرده های اشک اینا رو مینویسم
یاد مجله های سروشم میوفتم که سالم سالم تو زیر زمین یه گوشه گذاشتمشون
که چقدر برام مهم بودن و هستن
و یاد مثل چشمه مثل رود
و اینکه بعضی از این شاعرا و نویسنده ها ما رو بزرگ کردن ، ما رو قلم دوش خودشون گرفتن تا بتونیم بالا ترها رو ببینیم
و چقدر من متنفرم که وقتی یکی می میره یادش میوفتیم...  
 
این روز‌ها كه می‌گذرد
 شادم
این روز‌ها كه می‌گذرد
شادم كه می‌گذرد    
این روز‌ها
شادم
كه می‌گذرد ...
 
 

هیچ نظری موجود نیست: