دوشنبه، خرداد ۲۸، ۱۳۸۶

earth quake

من روی مبل نشستم خواهرم طبق معمول که صدایی از تو کوچه میاد کنار من وایساده داره از تو آیفون کوچه رو نگاه میکنه مبل تکونای شدید میخوره بهش میگن انقد منو تکون نده ولی میبینم دستش رو مبل نیست! لوستر به اون سنگینی شروع میکنه به تکون خوردن تازه میفهمیم زلزله اومده همه رو صدا میزنیم بیاین بریم تو حیاط هرچند که دیگه خبری نیست
دوباره فکر کردن به اینکه آب و آذوغه بزاریم تو حیاط شروع میشه دوباره فکر اینکه اگه تهران زلزله بیاد همه چی کن فیکون میشه شروع میشه...
 
امروز صبح خواب قشنگی دیدم از اونا که آدم وقتی بلند میشه احساس خوبی داره
خواب بوبو رو دیدم و خواب دیدم توی قطارم  از تو قطار دارم آسمونو نگاه میکنم و زمین و میبینم که خیلی قشنگه با کلی جزییات
 اینم از مجموعه خوابای نجومیه منه چون خیلی از این خوابا میبینم که دارم روی ماه راه میرم یا انقدر ماه نزدیکه که میتونم لمسش کنم
ربطی به این زلزله نداشت این خواب، ولی چون حس خوبی بهم داد دلم میخواست راجع بهش بنویسم

هیچ نظری موجود نیست: