سه‌شنبه، بهمن ۱۷، ۱۳۸۵

یکشنبه رفتم سنگ کاغذ قیچی که البته اندکی دیر رسیدم و تیتراژ فیلمو ندیدم:(  فیلم پروداکشن حسابی با بازیگرای خوب داره ولی هرز رفتن مهمترین مشکلش اینه که اصلا دیالوگهای خوبی نداره و نمیفهمم چرا اندیشه باید اینطوری باشه گاهی مواقع بی دلیل مثلا مخالفت میکرد با کل گروه و یه جورایی اصلا نقش جالبی نبود امین حیایی و نیلوفر خوش خلق زن و شوهر بودن که رامتین پناهی ظاهرا از نیلو خوشش میومد و کاری میکنه که امین میوفته زندان اونجا همکلاسی قدیمیش شهرام حقیقت دوست و میبینه که اندیشه هم دوست  شهرام حقیقت دوسته!تو این مدت نیلوفر معلوم نبود چرا غیبش زده بود(معلول شده بود که به امین حیایی نگفته بودن) اینا میرن دفتر رامتین خداپناهی و گروگان میگیرنش چون اونم رفته بوده تو گاوصندوق قایم شده بوده با گاوصندوق میدزدنش و میرن توی یه آسایشگاه جانبازا حالا اینجاش مثلا نیروهای ویژه ریخته بودن از در و دیوار آویزون شده بودن و کلی خارجی بازی ولی معلوم نشد چرا هیچ کاره بودن و هیچ غلطی نتونستن بکنن:) نیلوفر بد بازی نکرد و اون لحظه ای که امین بعد از مدتها میبینش دیگه اشک این بغل دستیام بود که در اومده بود!! 
 

هیچ نظری موجود نیست: