سه‌شنبه، مرداد ۲۷، ۱۳۸۸

نزدیک یک هفته شمال بودم از شنبه تا پنجشنبه( البته اول قرار بود فقط دو روز اونجا باشم!)
اولین بار تو جاده شمال رانندگی کردم که خیلی حال داد تنها چیزی که باعث میشه ساعتهای طولانی رسیدن تا مقصد و تحمل کنی رانندگیه
هوا هم خیلی خوب بود دو روز اول یه خورده دم داشت ولی از سه شنبه چنان بارونی اومد که نگو مثل بهار شده بود(اونجا همش آرزو کردم کاش یه ذره شم تهران بیاد)
وقتی اومدیم تهران انگار که داشتن کتکتمون میزدن انقد که هوا گرم بود
جاده جدید دیزین شمشک هم که از وسط جاده چالوس جدا میشه باحاله فقط سربالایی هاش وحشتناکه دنده یک هم به زور میشه رفت
البته وسط این سفر یک اتفاق خاطره انگیز هم افتاد که خوب هیچ وقت یادم نمیره دعوا و کتک کاری دونفر از همسفرا و جیغهای ما!!
نمک آبرود هم خیلی خوب بود پر از مه ، پایین تله کابین قرمزها (آخه یه تله کابین دیگه هم زدن) یه سورتمه هایی گذاشتن که خیلی جالبه مثه لوژ سواریه ولی چیزی که سوارش میشین یه ماشین اسباب بازیه که یه دسته داره که برای ترمز و گاز ازش استفاده میشه هم خیلی هیجان انگیزه هم با استانداردهای ایران وحشتناک!
یک هفته دوری از ماهواره و اینترنت کمر شکن بود تا سه روز بعد از اینکه اومدیم لحافمو تو اینترنت پهن کرده بودم تا عقب موندگیمو جبران کنم فقط 2 روز داشتم گودرمو می خوندم:|
راستی شما شمالی های محترم چه جوری لباساتونو خشک می کنین ؟
دلم بازم هوای خوب می خواد

و واقعا به این نتیجه رسیدم که بی خبری ، روزمرگی میاره
ولی موقع برگشتن تو جاده چالوس کلی حال کردیم با تجمع سبزها سهم منم از روز جهانی چپ دستها (13 اگوست) دو انگشت دست چپم بود که کل مسیر داشت وی نشون می داد و یخ زد!

هیچ نظری موجود نیست: