سه‌شنبه، اسفند ۲۸، ۱۳۸۶

این بدو بدوهای دم عید همچنان ادامه داره فقط نمی دونم چرا انقد ملت میدون ولی هنوز سال تحویل نشده میزارن میرن مسافرت،

عین ماجرایی که سر ماشین امیر قادری اومد و پگاه آهنگرانی زده بود به ماشینش برای منم موقعی که جشنواره بود اتفاق اوفتاد البته اینجا الناز شاکر دوست دم سینما فرهنگ یه خط زیبا از در عقب تا در جلو کشید رو ماشین و یه درشم قر کرد ولی هی اومدن با گوهر خیراندیش قربونت برم و بی خیال شو اینا گفتن منم گفتم نکنه من مقصر باشم بیخیال شدم ولی وقتی از افسری که اونجا بود پرسیدم گفت نه اونا مقصرن
نمی دونم چرا حالا دارم اینو مینویسم شاید چون دیروز که ماشینو میشستم داغ دلم حسابی تازه شد
حالا پریروزم دیدم این چرخ های ماشین کم باده رفتم دادم بادش زدن! ولی وقتی دیروز صبح رفتم تو حیاط دیدم یکی از لاستیکاش پنچره فکر کنم سوپاپشو سفت نکرده بود حالا اومدم برم لاستیک عوض کنم جکش هی هرز می رفت خلاصه که زنگ زدم امداد خودرو که بعد 2 ساعت اومد (البته من کاری نداشتم) و گفت جکت خرابه و بابت یه تعویض لاستیک 2 دقیقه ای 2 تومنم پول دادم که البته موردی نداشت پسره بچه خوبی بود!!(در ضمن خدا بگم چیکارتون کنه باباجان چرا همه چیزای دنیا رو واسه راست دستا می سازین ما چپ دستای بدبخت چیکار کنیم من اصلا نمی توستم این میله جک و بچرخونم)
خونمون کنف یکونه یه طرف دارن کمد نصب میکنن یه طرف ، در حال، نصب میکنن تو حموم دارن ماشین لباسشویی درست میکنن تمام اتاقا ریخته بهم این کارگرا هم انقد رفتن و اومدن تمام خونه رو کثیف کردن یکیشونم که گند نهایی رو زد با کفش رفت دستشویی و اومد بیرون الان داره واسه خودش قدم میزنه تو خونه:

هیچ نظری موجود نیست: