دیروز صبح تلویزیون داشت من ترانه... رو نشون میداد همینطور که داشتم تو اینترنت می چرخیدم صداشو میشنیدم ، بعد یاد فیلم دختری با کفشهای کتانی و تداعی افتادم اینکه چقدر فیلم برای ما با همون شرایط سنی جالب بود اینکه چقدر تداعی مثل خیلی از ما بود که موقعی که تو شرایط سخت گیر میکردیم دلمون میخواست بزنیم بیرون و خلاص شیم...
دیشب بعد از ساعتها شب نشینی که فامیلامون خونه ما بودن و دیگه خواب از سرم پریده بود رفتم تو اینترنت و این خبر و دیدم فوق العاده ناراحت شدم این مملکت لعنتی ما که نمی دونم چرا همش اتفاقای بد اینجا میوفته و پوسیدگی طناب و هزار تا چیز دیگه
فقط امیدوارم اتفاق بدی براش نیوفته
اون تداعی خاطره های خیلی خوبی حداقل برای منه
عکس از این لینکه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر