امروز وحشتناک بود دیروز رفتم پست خونه برای فرم گذرنامه و کارت ملی مادربزرگم گفتن باید صبح بیای خلاصه امروز صبح بلند شدم تو این هوای گرم و خشک و پر از دود رفتم پست خونه فرم گذرنامه که نداشت برای کارت ملی هم دیدم باید برم یه فیش 250تومنی بریزم بانک ملی و از کارت ابلاغ کپی بگیرم رفتم و حالا مردک هی ایراد میگیره از عکس میگه گردیه صورتش معلوم نیست تازه عکس نباید با عکس شناسنامه یکی باشه تازه شم اصلا این عکس بافت داره و شفاف نیست مردشورا... حالا تو اون گرما و نمیدونم چرا ترافیک شدید سر تجریش، اومدم تا دمه بیمه (دلیل اصلی مشقتش اینه که یه عده موجود مذکر در مسیر هستن روزیشونو از مالوندن و الگولک کردن میگذرونن)گفتم برم دفترچه بیمه مو تمدید کنم اومدم بیرون و تصمیم گرفتم برم پست خونه سر صدر فرم گذرنامه بگیرم یه عالمه آدم تو ستیغ آفتاب وایساده بودن دریغ از اوتوبوسی و حتی تاکسی که مستقیم بره مونده بودم چه خبره که بعد 20 دقیقه اوتوبوس مترو اومد و بعد از اینکه مردم همه نشستن میگه تا سر پل رومی میرم از اونجا از بلوار کاوه میرم چون تا سر صدر و بستن مونده بودیم چه خبره خلاصه پیاده شدم و اومدم خونه تو راه واقعا داشتم از تشنگی میمردم اومدم خونه بعد تعریف ماجراها و استراحت 5 دقیقه ای مادر بزرگم رفت گشت و 2تا عکس جدید پیدا کرد مامانمم گفت دم کتاب ما و بیمه احتمالا فرم گذرنامه میدن خلاصه از اونجایی که قصد کرده بودم این کا رو تموم کنم اومدم دم کتاب ما و یارو گفت فرم تموم شده منم اومدم این ور خیابون یه ماشین سوار شم برم پست خونه سر تجریش مگه ماشین میومد بعد یه ربع پیاده رفتم تا دمه بیمه اونجا هم گفت نداریم تو اون گرما خسته هم شده بودم اومدم این ور بعد از 5 دقیقه یه ماشین اومد مثلا میبرد میدون تجریش حالا من میدون قدس سوار شده بدم چه قد تو ترافیک موندیم مردک جلوتر از سینما آستارا نیگر داشت مثلا تجریش بود اونجا و 100 تومنم گرفت یه 2 تا فحش آبدار به خودم دادم و رفتم پست خونه ساعت دیگه 1 شده بود مردک بداخلاق که دیروز بهم میگفت با من حرف نزن من روزه ام حوصله ندارم منم بهش گفتم پس واسه چی میای سرکار نشسته بود اونجا و حواسش به بقیه همکاراش بود که جمع شده بودن داشتن دلیل ترافیک و بسته بودن شریعتی رو میگفتن که بعله تونل مترو ریزش کرده چون به قنات رسیدن!!!قابل توجه زمین شناسا و نقشه بردارا دیگه ضد زلزله بودن پیش کش خلاصه منم بعد از چند دفعه فرم پر کردن و 420 تومن دیگه مدارک مادربزرگمو دادم(اینم بگم که اگه کارت ابلاغ بنفش رنگ و دارین اول بایدبیرن ثبت احوال عدم سوئ پیشینه و تاییدیه بگیرین یارو اگه خوشش بیاد از شما میفرستون یه ماه دیگه برین پست مدارکتونو تحویل بدین اگر نه تا 4 ماه جا داره بعد هم مدارک به پست تحویل دادین 5 ماه باید در انتظار باشین!!!)بعد که اومدم بیرون گفتم برم شناسنامه شم که آب ریخته بود روش نوشته هاش رفته بود و تعویض کنم رفتم 1000تومن ریختم به حساب ثبت هرچند بار اول شماره حساب و اشتباه نوشته بودم رفتم اون ور خیابون سوار ماشین شم برم زعفرانیه حالا مگه ماشین میومد خلاصه یکی بعد از توضیحات من که گفتم میخوام برم ثبت احوال وایسادو آقا خیلی شیک منو سر پسیان تو ولیعصر پیلده کرد و دوباره من یه پول الکی سلفیدم البته یه خوبی داشت که داماد همسایمون مهرداد اسکویی رو دیدم تازه یادم افتاد که امروز فیلم نصرت کریمی میخواستن بزارن چقد دلم برای خودش و خانومشو و ماندانا تنگ شده الان جای خونشون یه آپارتمان بیریخت پر سر و صدا گرفته خنده مم گرفته از این ماجرا اخه طرف تا جوون کسی محلش نمیذاشت و بیچاره کاکتوس پرورش میداد و زندگی میکرد البته یه خونه زندگی خیلی قشنگ داشتن حالا که پیر شده تازه یادشون افتاده نصرت کریمیم هست سرتونو درد نیارم رفتم ثبت هر چی التماس کردم گفتن خودش باید بیاد حالم بهم میخوره که تو این مملکت یا واسه هر چی باید تو صف وایسی یا باید التماس کنی بعدم اومدم بیرون واقعا رمق نداشتم سوار یه تاکسی شدم رانندش از اون چش سبزای ازرق شامی هیززز تا ته ک.و.ن منو سیر میکرد پفیوز....
بعدم این مقصودبیک و که شده اتوبان!! هن هن اومدم خونه دیدم فوتبالم شرو شده چه فوتبال زیبایی برانکو واقعا با غد بازیش نمیدونم میخواد به کجا برسه
(من همیشه ام انقد غرغرو نیستما!)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر