اول اينکه واقعا من نميدونم با اين مملکت چيکار کنم
اصلا واسه چی ما اينجاييم
نميدونم کدوماتون تو تهرون زندگی ميکنين واقعا زندگی تو اين شهر فرساينده اس آلودگی هوا -محيط زيست -صوتی و يه شهر پر از عمله اين عمله ها ظاهرشون مثه گداها نيستا
اينا همون مردای خيابونين خيلی بيشتر از زنای خيابونی اونا با تو که با ساده ترين پوشش ممکن ميری بيرون کاری ميکنن که احساس کنی از اول جی جی به دنيا اومدی نخندين من اينا رو از ته قلبم و با بغض ميگم من خسته شدم خسته شدم از اينکه از صبح که پا ميشم از اولين مرد ايرانی که ميبينم بهم متلک ميندازه و تو نهايتش ميگی خفه شو سوار تاکسی ميشی مرد کناريت اصلا متوجه نيست که تو خودتو داری مچاله ميکنی که به اون نخوری سر هر پيچ خودشو ول ميده رو تو و تو با هر تماس سرت درد ميگيره حالت بد ميشه... و اون نميفهمه تو از بس دستگيره رو گرفتی انقدر چسبيدی به در استخون ساعدت مو برداشته....
بعد که پياده ميشيو منتظر اوتوبوس هستی هر کس و ناکسی برات بوغ ميزنه از پسر شهرستانی با قيافه تابلو و پيکان جوانان تا مرد جا افتاده با ماشين مدل بالا هر يه بوغ باعث ميشه برگردی به خودت نيگا کنی و بگی مگه من چمه کجای لباس و قيافه ام تابلوی؟؟
اين روح غالب اين شهر و مردماشه شهری که ديگه مردی توش نيست....
و الان حالم واقعا خرابه انقدر اين فيلترينگ عذاب آور شده که واقعا غير قابل تحمله آخه يکی بگه وبلاگ نيما يا سايت آرش چه مشکلی دارن فقط يکی بگه اينا پاشونو گذاشتن رو راه تنفس ما...
نميدونم چيکار کنم
درسای نخونده
خونه نيمه کاره چون پول نداريم تمومش کنيم
اين شهر و اين مملکت
تو بگو من واسه چی اينجام، چرا زنده ام؟
اينجا شده پر شده از اسکندرها و پر از زينالايی که دچار سوء تفاهمن و مايی که اين وسط مونديم و هر روز به ساز يکی ميرقصيم
!